loading...

راسپینا

فصل طلایی

بازدید : 664
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 3:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

راسپینا

مثلا شما از آدمی‌که فردا ساعت ۲ با استاد راهنمایش جلسه دارد تا تمام پیشرفتی را که در پروژه‌اش داشته، به او ارائه بدهد، اما همین چند دقیقه پیش لپ‌تاپش را فرستاده هوا و حالا پیشرفت‌هایش که پیشکش، حتی سیستم عامل هم ندارد، انتظار دارید چه کاری انجام بدهد؟

از انتظارات‌تان هر چه که هست، چشم‌پوشی کنید؛ من که نشسته‌ام و دارم رمان می‌خوانم!

بازدید : 671
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 3:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

راسپینا

اگه بخوام یه جمله بنویسم که در عین این که خودش درسته، بتونه وضعیت این روزها رو هم خیلی دقیق شرح بده، کاندیدای اول، این جمله‌س:

" به خودم اومدم و دیدم توی رکعتِ سومِ نمازِ صبحم."

+ تو زندگیم هر دفعه یه بار سنگین رو گذاشتم زمین، بعدش تا مدتی همین‌جوری سرخوش شدم!

بازدید : 914
دوشنبه 21 ارديبهشت 1399 زمان : 19:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازدید : 396
دوشنبه 21 ارديبهشت 1399 زمان : 19:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

راسپینا

" اندوه انسانبودن را حس کردم. موجودی فناپذیر که در ذات خود تنهاست، اما به توهم بودن با دیگران نیاز دارد. دوستان، بچه‌ها، عشاق. این توهم جذابی بود. توهمی‌بود که به راحتی می‌توانستی به آن خو بگیری."

از: انسان‌ها، نوشته‌ی مت هیگ،نشر هیرمند

بازدید : 583
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 12:24
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

راسپینا

توی آنالیز عددی، وقتی مدل کردن مسئله به شکل مستقیم جواب نمی‌دهد، از روش متمم استفاده می‌کنند. یعنی باقی حالت‌هایی که مسئله نمی‌خواهد را حساب می‌کنند، بعد، از کل حالت‌های ممکن کم می‌کنند تا تعداد حالت‌هایی که مسئله می‌خواهد به دست بیاید.

یاد این افتادم، چون امروز همان آقایی که چند روز پیش داشت بی‌مقدمه و کاملا خودجوش آدرس نمازخانه را به من می‌داد، آمد توی سالن و گفت:«همگی بیاید، کارتون دارم!» بعد به من نگاه کرد و گفت:«البته شما نه!» :|

+ داشت صداشون می‌زد که ماشین هل بدن:)))))

برچسب ها
بازدید : 376
سه شنبه 15 ارديبهشت 1399 زمان : 6:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

راسپینا

با هم شوخی می‌کنن و میگن و می‌خندن، اما با من خیلی ارتباط خاصی ندارن هنوز. فقط می‌شنوم و بدون این که به سمت‌شون برگردم می‌خندم. ولی شاهد اولین تلاش‌هاشون برای برقراری ارتباط هستم.

مثلا اون روز یکی‌شون درحالی که داشت بعد از وضو آستین‌هاش رو می‌کشید پایین، وارد سالن شد و یهو بلند گفت:«خانم الف! نمازخونه‌ی خانم‌ها ... اون آخر راهرو یه در هست... اونجاست!»

واقعا لازم بود بزنم زیر خنده یا حداقل یه دوستی باشه که بهش نگاه معنی‌دار بندازم!

+ از الان با خودم درگیرم که بعد از تموم شدن ماه رمضون، قراره بشینم با اینا ناهار بخورم یا باید تک و تنها یه «غذاخوری خانم‌ها» هم برا خودم پیدا کنم!

برچسب ها
بازدید : 403
سه شنبه 15 ارديبهشت 1399 زمان : 6:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

راسپینا

یادتونه قبلا چقدر غر می‌زدم که تو آزمایشگاه میزم دم دره و هی باید بلند شم درو باز کنم و هر کی میاد تو از من می‌پرسه دکتر کو و اینا؟

از وقتی اومدم اینجا، نه تنها میزم دم دره، که فک کنم دم درِ مورچه‌ها هم هست! چون هر چند دقیقه یه بار باید از رو دست یا صورتم مورچه جمع کنم :|

+ تنوع هم داره‌ها! مثلا چند روز پیش به جای مورچه، یه دونه عنکبوت کوچولو بود:)))

+ البته که بر خلاف قبل، با وجود این وضعیت باز هم خدا را شاکرم! (اینم از نتایج ۲ ماه خونه موندن!)

برچسب ها
بازدید : 968
جمعه 11 ارديبهشت 1399 زمان : 23:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

راسپینا

احساس می‌کنم حتی اگه شخصاً دست به کار بشم و تک تک مردهایی که روی این کره‌ی خاکی زندگی می‌کنن رو هم سر به نیست کنم، آخرش باز هم برای پروژه‌های درسیم یه جوری از یه محیط کاملا مردونه توی یه سیاره‌ی دیگه سردرمیارم.

+ اصولا این سوال که چرا از بین اون همه آدم، فقط منو فرستادن اینجا هم مطرحه :|

+ Reghabat mode activated !

+ حالا البته اینم بگم که در مجموع و با در نظر گرفتن بقیه‌ی پارامترها ، راضیم.

بازدید : 559
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 16:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

راسپینا

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 20
  • بازدید کننده امروز : 18
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 212
  • بازدید سال : 759
  • بازدید کلی : 72918
  • کدهای اختصاصی